کبوتران مهاجر پیمبران امید شکوه خلقت آدم سنوبران امید شما ز غربت و وحشت امانمان دادید حریم امن خدا را نشانمان دادید هنوز خلوتتان بانگ ربنا دارد هنوز تربتتان بوی کربلا دارد و شهر ما هنوز به دعاتان محتاج است به شور و حال و صفاتان هنوز محتاج است اگر که عهد کنیم اینچنین خواهد ماند پرچم شهدا بر زمین نخواهد ماند
خداوندا چرا در ملک ایران همه برگشته اند از دین و ایمان نمی دانند ، کاندر شرع قرآن بود تبعیض را منعش فراوان نمی آید ز جایی چاره سازی خداوندا امان از پارتی بازی به هر کاری که خواهی گشت مشغول بخواهی آشنا برطبق معمول نمی پرسد دگر از حرفه ، مسئول فقط برنه به دستش اندکی پول که تا سازد حقیقت هر مجازی خداوندا امان از پارتی بازی
نابينا به ماه گفت : دوستت دارم . ماه گفت : چه طوري ؟ تو که نمي بيني . نابينا گفت : چون نمي بينمت دوستت دارم . ماه گفت : چرا ؟ نابينا گفت : اگر مي ديدمت عاشق زيباييت مي شدم